Junkyard حداقل می گویند تاریک است، اما فقط لحن غم انگیز و افسرده کننده در طول فیلم نیست که این مشاهدات را تعریف می کند، بلکه در نهایت پایانی است که موضوعی کاملاً متفاوت ایجاد می کند. داستان Junkyard دو جوان به نام های پل و آنتونی را دنبال می کند که با هم دوست می شوند. ما نمی بینیم که آنها چگونه با هم دوست می شوند و می توانیم فرض کنیم که آنها اخیراً با هم دوست شده اند. آنها از پس زمینه های کمی متفاوت می آیند و این در کل فیلم نشان داده می شود. اگر می خواهید Junkyard را تماشا کنید، به پایین این پست بروید یا تماشا کنید آشغال دونی (← که حاوی تصاویر چشمک زن است، مراقب باشید).
صحنه افتتاحیه از Junkyard
فیلم با قدم زدن یک زن و مرد در مترو شروع می شود. معلوم است که یک شب بیرون رفته اند و لذت برده اند.
آنها در مترو با افراد مختلفی برخورد می کنند که در جامعه غربی آنها را افراد نامطلوب، مصرف کننده مواد، مست، یا گدا می دانیم. زن و مرد در حالی که به سمت مترو می روند به این افراد نگاه می کنند. حتی مردی می آید و از مرد پول می خواهد، اما او با بی ادبی او را می فرستد.
در حالی که آنها در مترو هستند ، یک مرد کیف پول زنان را می دزدد و پل (مرد) به دنبال او می شتابد ، تعقیب و گریز ادامه می یابد تا زمانی که آنها به قسمت مشترک بین کالسکه ها برسند.
مرد مورد ضرب چاقو قرار می گیرد و ما را به یک صحنه فلاش بک می برند که در آن مرد را در کودکی می بینیم. با یه بچه دیگه ما برای اولین بار پل و آنتونی را زمانی می بینیم که وارد محوطه ای پر از ماشین های اسقاط شده می شوند. آنها در این صحنه فقط 12 سال دارند و این به وضوح نشان می دهد که پسرها با خوشحالی در پارک می دوند و وسایل نقلیه از قبل فرسوده را در هم می کوبند.
میبینیم که پل و آنتونی چقدر بیدقت و بیگناه هستند در این صحنه و این نشان میدهد که نگاه آنها به جهان مانند اکثر جوانان آن سن است. در حین شکستن برخی از ماشین های فرسوده، دو پسر با یک کاروان قدیمی روبرو می شوند که در ابتدا استفاده نشده به نظر می رسد.
وقتی آنتونی پنجره را می شکند، پسرها می خندند، اما بعد از آن جیغی از کاروان بلند می شود، این یک مرد است. هنگام فرار، اسلحه را به سمت پسرها نشانه می رود.
مدت کوتاهی پس از بازگشت آنتونی و پل به جایی که به نظر می رسد خانه آنتونی است می بینیم. او زنگ در را به صدا در می آورد و بلافاصله چهره ای روی شیشه ظاهر می شود، مادر آنتونی است. او پنجره را باز می کند و یادداشتی به آنتونی می دهد و به آنها می گوید که برای خودش غذا بیاورد.
پس از این، آنها در یک غرفه مواد غذایی در حال خرید مواد غذایی دیده می شوند. سپس مادر پل با او تماس می گیرد و او به داخل خانه اش می رود. سپس باران شروع به باریدن میکند و آنوتی را میبینیم که بیرون در را میکوبد و میخواهد به داخل بازگردد.
ما از دیدگاه پل می بینیم که او خانه خوب و مادری دلسوز دارد. هر دوی آنها با ضربه دیگری قطع می شوند و مادر پل به بیرون می رود تا آنوتی را به داخل و خارج از باران همراهی کند.
تفاوت بین پسران
بنابراین از همین صحنه اول می توان فهمید که این دو پسر با هم متفاوت هستند ، هنوز دوست هستند اما متفاوت هستند. پل یک مادر خوب دارد که از او مراقبت می کند و همچنین به دنبال دیگران است ، حتی آنتونی که به نظر می رسد زندگی کم بختی دارد. این آخرین باری است که آنتونی و پاول را در دوران کودکی می بینیم اما چیزهای زیادی به ما می گوید.
چیزی که من می خواهم در مورد این فیلم و مهمتر از آن در نیمه اول آن بگویم این واقعیت است که دیالوگ بسیار کمی وجود دارد، حتی در صحنه های بعدی. با توجه به اینکه تنها 18 دقیقه طول می کشد، فیلم موفق می شود این کار را در مدت زمان بسیار کوتاهی انجام دهد.
در این نیمه اول فیلم، ما ثابت می کنیم که پل و آنتونی با هم دوست هستند، همانطور که برای مدتی بوده اند. این زمانی ثابت می شود که نگاهی کوتاه به عکسی می بینیم که پل و آنتونی را در کودکی نشان می دهد. این مهم است زیرا عمدتاً برداشت اولیه ما از این دو پسر و رابطه آنها را مشخص می کند. همچنین بدون اتکای زیاد به دیالوگ خیلی چیزها را به ما می گوید.
این دو پسر با وجوه مشترکشان که بسیار زیاد است، متحد می شوند. اما در نهایت سوابق و تربیت متفاوتی دارند. فیلم این را از طریق آنچه در اولین رویدادهای فیلم می بینیم، نه از طریق دیالوگ، بلکه از طریق نمایش ما بر روی پرده نشان می دهد.
این چیزی است که من آن را دوست داشتم و باعث شد از فیلم لذت بیشتری ببرم. توانایی به تصویر کشیدن خیلی چیزها با دیالوگ های کم چیزی است که من زیاد آن را در تلویزیون ندیده ام، چه رسد به اینکه در فیلمی که زمان کمی برای توضیح روایت برای بینندگان خود دارید، Junkyard می تواند این کار را به شکلی بسیار قانع کننده و قانع کننده انجام دهد. راه منحصر به فرد
مقدمه ای بر دانکن
در ادامه داستان، می بینیم که پل و آنتونی کمی بزرگ شده اند و اکنون نوجوان هستند. من فکر می کنم که آنها در این مورد باید حدود 16-17 ساله باشند و این به دلیل نحوه لباس پوشیدن و صحبت آنها با یکدیگر است.
در حین سوار شدن با موتورشان خراب می شود. این فقط در هر جاده قدیمی خراب نمی شود، اما اتفاقاً در کنار زباله دانی است که آنها در کودکی از آن بازدید می کردند یا استفاده می کردند.
آنها در حال بازرسی دوچرخه هستند که پسری با سن مشابه اما کمی بزرگتر می آید و توضیح می دهد که مشکل لوله اگزوز آنهاست و می گوید او یک دوچرخه جدید در حیاط دارد.
پل وقتی می بیند که کاروانی که پسرها به سمت آن می روند همان کاروانی است که در کودکی آنها را شکستند، مردد است. همچنین تایید شده است که کودکی که در صحنه اول به نام "دانکن" پشت مرد ایستاده است نیز پسر مرد است.
آنچه در مورد این صحنه مهم است، واکنش های پل و آنتونی و نحوه درک آنها از افراد و رویدادهای مختلف است. به نظر می رسد آنتونی موافق است و کورکورانه در موقعیت ها و بدون هیچ فکر قبلی قدم می گذارد. پل متفاوت است. او در مورد محیط اطراف خود و اینکه کجا و با چه کسانی قرار نیست تعامل داشته باشد مردد است.
به نظر می رسد آنتونی به پسر بزرگتر دانکن علاقه مند است و تقریباً به او نگاه می کند، بدون اینکه چیزی بپرسد او را دنبال می کند و بدون هیچ تردیدی آنچه را که می گوید انجام می دهد در حالی که پل همیشه کمی مردد و محتاط است.
پس از بازیابی بخشی از دوچرخه آنتونی، پل و دانکن سپس با داروهایی که احتمالاً توسط پدر دانکن تهیه شده است، حرکت می کنند. آنها به انبار مواد مخدر میروند، جایی که دوباره میبینیم که بقیه بدون هیچ فکری به داخل میروند در حالی که پل کمی بیرون منتظر میماند تا وارد شود.
اهمیت پیشینه پسر چیزی است که بعداً به آن خواهم پرداخت، اما به طور خلاصه، میتوانیم ببینیم که هر یک از 3 پسر تربیت متفاوتی داشتهاند و این بعداً مهم خواهد بود.
صحنه خانه دارو
وقتی پل روی پای مردی بیهوش می زند، درگیری خفیفی در لانه مواد مخدر پیدا می کند تا مرد بیدار شود و بر سر او فریاد بزند. به همین دلیل او توسط آنتونی و دانکن رها می شود و مجبور می شود به خانه برود.
این جایی است که او با «سالی» دختری آشنا میشود که وقتی آنتونی و پل در سنین نوجوانی نشان داده میشوند، ظاهر میشود. این به صحنه ای از بوسیدن سالی و پل می رسد و آنتونی آنها را قطع می کند.
سالی به آنتونی میگوید که برود و آنتونی به سمت زبالهدان میرود، جایی که شاهد آزار دانکن توسط پدرش است. آنتونی به دانکن کمک می کند تا بلند شود و هر دو با هم راه بروند.
این صحنه عالی است زیرا نشان می دهد که آنتونی نسبت به دانکن دلسوزی دارد، حتی اگر آنها به سختی با یکدیگر صحبت کنند. همچنین نشان میدهد که آنتونی ممکن است به دانکن ابراز همدردی کند زیرا میداند که نادیده گرفته شدن توسط والدینش چگونه است.
این تقریباً زمینه مشترکی را به آنها می دهد و به برقراری رابطه محکم تری بین این دو کمک می کند.
بعداً پل را می بینیم که سالی را به آپارتمانش برمی گرداند. او متوجه یک جفت پا می شود که از یک دری چند در به پایین بیرون می زند. در کمال تعجب متوجه می شود که آنتونی و دانکن هروئین می کشند.
می بینیم که آنتونی به خاطر این موضوع از دست پل عصبانی می شود و دانکن باید آن دو را از هم جدا کند. همچنین جالب است که در این صحنه دانکن است که صدای عقل است.
پس از این، این سه نفر به سمت آشغالها برمیگردند، نه تنها جانکیارد، بلکه کاروان ترسناکی که در صحنه دوم دیدیم. پل در کنار دروازه ها منتظر می ماند و حتی پس از اینکه دانکن به دلیل دنبال نکردن او را "بیدمشک" نامید، وارد نمی شود.
او نگاه می کند که این دو به داخل کاروان می روند و پشت دروازه اصلی ورودی پنهان می شوند. ناگهان فریادهایی از وسیله نقلیه شنیده می شود و شعله ای فوران می کند و شروع به فرو بردن تمام کاروان می کند.
ما میتوانیم فریادهای پدر دانکن را بشنویم، در حالی که هم پل و هم دانکن از خانه در حال سوختن بیرون میپرند و کمی بعد پدر دانکن که اکنون کاملاً در آتش است، به دنبالش میپرند.
صحنه نهایی
صحنه نهایی زمانی اتفاق می افتد که 3 پسر به جایی که فکر می کنم آپارتمان مادر آنتونی است برمی گردند. آنها پس از فرار از آتش سوزی آشغال یارد، پس از مشاهده مرگ پدر دانکن برمی گردند. ما هرگز مادر آنتونی را به درستی نمی بینیم و وقتی آنها برمی گردند او در آپارتمان حضور ندارد.
ما حتی نمی دانیم که آیا زن ابتدای فیلم مادر واقعی اوست یا نه، فقط فرض می کنیم و به طور مبهم از طریق ژست او هنگام تحویل پول برای خرید غذا به او نشان داده می شود.
پسرها شروع به کشیدن سیگار می کنند و آنتونی مقداری به پل می دهد تا بتواند آرام شود. اینجاست که به این صحنه می رسیم. به نظر می رسد آنتونی شروع به توهم می کند. با این حال، این می تواند هشداری از ناخودآگاه او باشد.
به دلایلی، پل شروع به توهم زدن یک کاروان در حال سوختن می کند. این بسیار شبیه به جایی است که پدر دانکن در آن زندگی می کند. ناگهان کاروان روی پاهای خود بلند می شود و شروع به دویدن به سمت پل می کند.
چشمانش در حالی که با عجله بیرون می رود، با وحشت باز می شود. همانطور که قبلاً گفتم فکر می کنم این ناخودآگاه اوست که به او می گوید خطری در این نزدیکی وجود دارد. او می پرد، بیرون می دود و مطمئناً به اندازه کافی می بیند که کل محوطه آشغال در آتش است.
در آخرین صحنه قبل از پایان صحنه، پل را می بینیم که به پلیس چیزی می گوید. واضح است که این چیست و ما نیازی به توضیح نداریم که بعد از آن چه اتفاقی می افتد، حتی زمانی که آنتونی توسط پلیس برده می شود.
بنابراین شما آن را دارید، یک داستان عالی که خیلی خوب بیان شده است. من عاشق نحوه روایت داستان بودم، بدون ذکر سرعت. این واقعیت که دیالوگ بسیار کمی وجود داشت اما ما بینندگان از 17 دقیقه ای که این شخصیت ها را می بینیم خیلی چیزها را درک می کنیم شگفت انگیز است.
روایت قرار است در Junkyard چه چیزی را نشان دهد؟
من فکر می کنم اساساً سه پسر داستان قرار است سه مرحله مختلف غفلت را نشان دهند و اینکه اگر بچه ها به شدت رها شوند یا مورد آزار قرار گیرند چه اتفاقی می افتد.
به نظر من این اتفاق برای دو تا از پسرها افتاده است، یکی بیشتر از دیگری، اما پسر آخر زندگی خوبی دارد و مادری دلسوز. من فکر میکنم این سه شخصیت قرار است سه مرحله مختلف غفلت را نشان دهند.
پل
پل قرار است نماینده کودک خوب باشد. ما این را در نحوه به تصویر کشیدن او می بینیم. از دیالوگ های کوچکی که می گیریم متوجه می شویم که او مودب، مهربان و از نظر اخلاقی بچه خوبی است.
او رفتار خوبی دارد و میتوانیم ببینیم که تربیت نسبتاً شایستهای داشته است، با مادری دلسوز که از او مراقبت میکند. پل دلیلی برای عدم تعامل با آنتونی ندارد و به همین دلیل آنها با هم دوست هستند. این در حالی است که پل بهترین بچه سرپا نیست. او طوری تربیت شده است که به همه احترام بگذارد بدون توجه به اینکه از چه پیشینه ای آمده اند یا چگونه رفتار می کنند و به همین دلیل است که او با آنتونی دوست است.
آنتونی
سپس آنتونی را داریم. درست مانند پل، او با یک مادر بزرگ شده است اما مورد بی توجهی قرار گرفته است. ما این را زمانی می بینیم که یا او را بسته اند، یا وقتی مادرش در را می کوبد نمی تواند به سمت در بیاید. این نشان می دهد که مادر آنتونی با مادر پل متفاوت است.
او غیرمسئول و سهل انگار است و به نظر نمی رسد که هیچ نگرانی در مورد آنتونی نشان دهد، فقط وقتی به در خانه خودش می کوبد پول می دهد تا غذا بخرد تا اجازه ورود پیدا کند. چرا من فکر می کردم که مادر آنتونی مصرف کننده مواد مخدر است، با این حال، این به شدت ضمنی است.
دانکن
در نهایت، ما دانکن را داریم که اولین بار در صحنه ابتدایی فیلم، زمانی که آنتونی و پل کاروان را در هم میکوبند، میبینیم. دانکن در انتهای دیگر قرار دارد و نقطه مقابل پل است. او تربیت شایسته ای نداشته است و توسط یک فروشنده و مصرف کننده مواد مخدر تربیت شده است. ما در فیلم می بینیم که به شدت پیشنهاد می شود که دانکن مرتباً توسط پدرش کتک می خورد. واضح است که او از بدو تولد چنین بوده است و به شدت گفته میشود که پدرش از او برای انتقال مواد مخدر به محل سکونتها و لانههای مختلف مواد مخدر استفاده میکند.
بدون هیچ جای دیگری تنها گزینه او ماندن است. به نظر من دانکن بدترین تربیت را داشته است و این را می توانیم از فیلم ببینیم. او بی ادب، بی توجه است و بی احترامی خود را حمل می کند.
آیا آنها نمایانگر سه مرحله هستند؟
به نوعی، سه پسر در 3 سطح یا مرحله هستند که من می گویم. پل همان جایی است که شما دوست دارید فرزندتان باشد، آنتونی به آرامی به سمت جرم و جنایت می لغزد و دانکن در پایین ترین نقطه قرار دارد.
2 چیز وجود دارد که همه آنها مشترک هستند. نحوه تربیت آنها با اعمال و موقعیت های آنها در حال حاضر مرتبط است و Junkyard به نوعی همه آنها را به هم مرتبط می کند.
تربیت و پیشینه شخصیت در Junkyard
به سختی می توان گفت که شخصیت های واقعی در آخرین لحظات صحنه پایانی به چه چیزی فکر می کردند. فکر می کنم به جرات می توان گفت که از حالت چهره آنتونی و پل که هر دو شوکه شده بودند، فکر می کنم آنتونی بیشتر از پل. آنتونی رویارویی نهایی را یک خیانت می داند. پل اساساً به دوستش می گوید و او را می برند.
پل از مرگ در انبار زباله و آتش سوزی که در پی آن رخ می دهد، شوکه می شود. در هر صورت، این یک پایان نهایی عالی برای رابطه دو پسر است و فکر می کنم مناسب باشد. پل میدانست که کاری که آنها انجام میدهند اشتباه است و به همین دلیل است که (بیشتر) از دانکن و آنتونی دوری میکند.
به نظر می رسد آنتونی هر کاری که دانکن می کند دنبال می کند و دانکن، خوب، ما می دانیم که قصد و مشکلات او چیست. نکته ای که در اینجا سعی می کنم به آن اشاره کنم، نحوه تربیت آنها و مهمتر از آن اهمیت آنهاست. در حالی که پل در وضعیت خوبی قرار دارد، آنتونی تازه شروع به دور شدن کرده است.
نیمه وفاداری آنتونی به دانکن
دلیل اینکه آنتونی کورکورانه دانکن را دنبال میکند این است که مادری دلسوز ندارد که به او بگوید این کار را نکند و مهمتر از آن مثالی برای درست و غلط بودن در این دنیا است و باید چه کسی را به عنوان دوست و چه کسی در نظر بگیرید. شما باید به خوبی دور از.
من فکر می کنم Junkyard سعی می کند این اخلاق را آموزش دهد و مطمئناً باعث شد که در مورد تربیت خود فکر کنم. به برخی از افراد فرصتهای مشابه دیگران داده نمیشود، و به برخی بزرگ شده و مورد غفلت قرار میگیرند و من فکر میکنم این چیزی است که Junkyard نشان میدهد.
مادر آنتونی
با بازگشت به اصل موضوع در مورد مادر آنتونی، وقتی شروع به نوشتن کردم، چیزی را از دست دادم. من خودم را به خاطر عدم توجه به آن سرزنش نمی کنم. این ظاهر مادر آنتونی و سپس ناپدید شدن یا خروج آشکار در فیلم کوتاه Junkyard است.
ما فقط یک بار مادر آنتونی را می بینیم که به او پول می دهد تا غذا بخرد. بعد از آن دیگر هرگز او را نمی بینیم. باید اشاره کنم که ظاهر او زمانی بود که آنتونی و پل بچههای کوچکتر بودند و نه زمانی که نوجوان بودند. پس چرا این مهم است؟
در نیمه دوم فیلم، می بینیم که پل و آنتونی نوجوان هستند و مادر آنتونی پس از آتش گرفتن کاروان داخل خانه نیست.
وقتی وارد آپارتمان شدند و او آنجا نیست، به نظرم خیلی وهم انگیز بود. در عوض، اتاق درهم و برهم است و ما شاهد انبوهی از قوطیها و بستهبندیهای مواد مخدر، و همچنین سوزنها و دیگر آشغالها هستیم.
این تقریبا نمادی از تربیت آنتونی و وضعیت فعلی و بدتر پسر است. پس مادرش کجاست و چه اتفاقی برای او افتاده است؟
این چیزی نیست که در ابتدا برجسته شود، اما با این وجود آن را جالب و قابل تامل یافتم. آیا او بیش از حد مصرف کرد؟ یا نقل مکان کنید و آپارتمان را با آنتونی ترک کنید؟ شاید سعی کرد با آنتونی برود و او نیامد. یا شاید چیز بدتر. فکر کردم این را هم بگنجانم، زیرا به نظر من، حضور یکباره او دیدگاه اولیه اکثر بینندگان را نسبت به آنتونی و زندگی او تثبیت کرد.
پایان Junkyard
پایان درخشان بود زیرا من دقیقا می دانستم که مهاجم قرار است چه کسی باشد. درست بعد از صحنهای که آنتونی را میبرند، برای دیدن پل در قطار عقبنشینی میکنیم.
نشسته با چشمان باز. او به وضوح در شوک است زیرا آنتونی دستش را پایین میآورد و چاقوی خونی را از شکمش بیرون میکشد و به سرعت فرار میکند. در پشت تمام تصاویر چشمک زن می توانیم چهره فرسوده آنتونی را در حالی که دستش را به سمت پایین چاقو دراز می کند، ببینیم.
آیا آنتونی میدانست که او به تازگی پل را چاقو زده است؟ اگر این حقیقت داشته باشد، فیلم را به روی مجموعهای از احتمالات دیگر باز میکند و پایان را به تفسیر میسپارد. نکته دیگری که باید اضافه شود این است که اگر پل بداند این او بود که به او چاقو زد. آیا این آخرین چیزی است که پولس در حین فرار به آن فکر می کند؟
به احتمال زیاد، به نظر من، هر دو درست هستند، و پل نه تنها می دانست که او است، بلکه آنتونی این زوج را انتخاب کرد زیرا او پل را شناخت و می خواست همزمان او را بکشد و از او غارت کند و در نهایت انتقام زمانی را که در آن سپری کرده بود، گرفت. زندان برای آتش سوزی احتمالی که او در انبار زباله مرتکب شد.
هنگامی که پل از هوشیاری خارج می شود، یک بار دیگر به انبار زباله منتقل می شود. جایی که همه چیز از آنجا شروع شد. من در این صحنه آخر غاز داشتم. این واقعا راهی صمیمانه اما باورنکردنی برای پایان دادن به داستان کوتاه اما گویا بود.
این به طرز ماهرانه ای با یک ارسال موزیکال عالی زمان بندی شده بود و این واقعیت که نشان می داد دو پسر یک بار دیگر مشرف به زباله دان هستند قبل از اینکه آنها بی گناه فرار کنند عالی بود. فکر نمی کنم راه دیگری وجود داشته باشد که بتوان آن را بهتر انجام داد.
اگر پل در مورد آنتونی به پلیس نمی گفت آیا همه چیز فرق می کرد؟ آیا آنها به عنوان دوستان با هم بودن را ادامه می دادند؟ چه کسی می داند؟
نکته کل داستان
نکته این است که نحوه تربیت شما و محیط اطرافتان در دنیای واقعی شما را تحت تاثیر قرار می دهد. اما شما این قدرت را دارید که انتخاب های مهمی برای بهبود زندگی خود داشته باشید. حتی اگر از یک مکان وحشتناک آمده باشید.
این واقعیت که فیلم می تواند بسیاری از روایت را از این طریق منتقل کند، بسیار راضی کننده است زیرا مجبور نیستیم آنقدر به آن تکیه کنیم. در عین حال، فیلم همچنین میتواند عناصری را در اختیار تفسیر بگذارد و به تماشاگر اجازه دهد تا نظریههای خود را ارائه دهد.
امیدوارم شما هم مثل من از این فیلم کوتاه لذت برده باشید. اگر این فیلم کوتاه را دوست نداشتید، لطفاً در نظرات دلیل آن را بدانم و می توانیم بحث را شروع کنیم.
از اینکه برای خواندن این پست وقت گذاشتید متشکرم. اگر همچنان محتوای مرتبط بیشتری می خواهید، لطفاً مطمئن شوید که در لیست ایمیل ما ثبت نام کرده اید و این پست های مرتبط را در زیر بررسی کنید.
پیام بگذارید